برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 102 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
از واتس اپ به تلگرام از تلگرام به اینستاگرام بعدش هم گوشی که صدای تق تق پیامک از توش در نیومده و دوباره دور بعد!!نمی دونم منتظر کی و چی هستم.حس می کنم همه منو فراموش کردن.یه چیزی کلافه م کرده.
احساس تنهایی و حرفایی که تو دلته و باید به یکی بگی.انگار منتظرم یه پیامک بیاد به گوشیم که نوشته من درکت می کنم.بیا هزار سال نوری برام دردول کن.حتما منتظر همچین اتفاقی هستم که روزی صد بار گوشیم رو چک می کنم درحالی که آدم گوشی بازی نبودم.
برباد رفته، از یاد رفته...برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 110 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
شاید شما درک نکنین.بقیه هم درک نکردن.اما من هزار بار نماهنگ چای روضه حمیدرضا برقعی رو پلی کردم و هزار بار باهاش گریه کردم.
برباد رفته، از یاد رفته...برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 106 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 105 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 86 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 97 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21
کاش دنیا جای بهتری بود برای مادرم، کاش اینقدر سختی نمی کشید.کاش زندگی رو اینقدر سخت نمی گرفت.کاش هیچ وقت گریه نمی کرد.کاش مادرش هنوز کنارش بود.کاش اینقدر از بابا بی محبتی نمی دید.
لب پایینش با غذا سوخت.انگار دلش هم شکست.بالششو برداشت و یه گوشه دراز کشید.چند تا قالب یخ گذاشتم تو نایلون که بزاره رو لبش.خوب نشد.همون جا خوابش برد.
دل منم گرفت.همیشه دلم از درد و غصه های مادر گرفته.منم یه گوشه دراز کشیدم.اما خوابم نمی بره.می دونم امشب تا صبح فقط اشک می ریزم به خاطر مادر
برباد رفته، از یاد رفته...
برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 109 تاريخ : شنبه 20 مهر 1398 ساعت: 22:21